داستان زندگی بزرگان

داستانهایی زیبا، جذاب و حکمت آمیز از زندگی وخاطرات اولیاء خدا

داستان زندگی بزرگان

داستانهایی زیبا، جذاب و حکمت آمیز از زندگی وخاطرات اولیاء خدا

داستان زندگی بزرگان
بهترین کلاس اخلاق از منظر آیت الله بهجت
آیت الله بهجت می‌فرمایند؛ هیچ کلاس اخلاقی مانند شنیدن و خواندن داستان زندگی اولیا خدا کلاس تزکیه کننده نیست وقتی انسان به مرحله‌ای از تزکیه رسید آن گاه مرحله آموزش آغاز می‌شود تا انسان از لحاظ عقلانی رشد پیدا کند و به استدلال‌های قوی دست یابد و با این جزئیات اندکی از دین باخبر شود تا بتواند در سطحی هر چند اولیه از دین دفاع کند.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۰ ق.ظ

بی سوادی که قرآن خوان شد

حاج علی آقا سلیمان منشی( بزاز ) فرمود دردوران جوانی به مکتب نرفتم و  بی سواد بودم. در اول جوانی سخت آرزو داشتم بتوانم  قرآن مجید  را بخوانم  تا اینکه شبی با دل  شکسته  برای رسیدن به این آرزو  به حضرت ولی عصر (عج) متوسل شدم.

در خواب دیدم که در کربلاهستم . شخصی به من  رسید وگفت در این  خانه بیا و تعزیه حضرت سید الشهداء (ع) در آن بر پاست و به روضه گوش  کن . قبول  کرده و وارد شدم . دیدم دو نفر سید بزرگوار نشسته اند وجلوآن ها ظرف آتشی  است و سفره ی  نانی پهلوی انهاست  قدری از  آن نان را گرم نموده  و به  من مرحمت نموده و من آن راخوردم  پس روضه خوان ذکر مصائب اهلبیت (ع)را کرد و پس از تمام شدن از خواب بیدار شدم حس کردم به آرزوی خود رسیده ام . 

قرآن مجید را باز کردم دیدم کاملا می توانم آنرا بخوانم بعد در مجلس قرائت قرآن مجید حاضر شدم اگر کسی اشتباه می کرد یا غلط می خواند به او می گفتم . استاد گفت :فلانی  تو تا دیروز سواد نداشتی قران بخوانی  چطور شده که چنین شده ای ؟ گفتم به برکت امام عصر (عج) به مقصدرسیدم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۰
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۸ ق.ظ

خنده زیبای شهید محمدرضا حقیقی در قبر

شهید بزرگوار محمدرضا حقیقی از شهیدان با اخلاق و دوست داشتنی و همیشه خندان مسجد امام موسی ابن جعفر (ع) کوی انقلاب اهواز بود که اینک بواسطه این معجزه الهی در تمام کشور شناخته شده است .

وقتی صلوات مردمی که برای تشییع پیکر شهید خندان اهوازی محمدرضا حقیقی آمده بودند تمام شد ، پیکر شهید به آرامی از داخل تابوت درون قبر قرار داده شد. لحظاتی بعد محمد رضا آرام تر ازهمیشه درون قبر خوابیده بود.


تا این لحظه همه چیز روال عادی خود را طی می کرد. اما هنوز فرازهای اول تلقین تمام نشده بود که عموی شهید فریاد زد: «الله اکبر! شهید می خندد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۸
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ق.ظ

معجزه خدا: شهیدی که قبرش همیشه بوی عطر می‌دهد!

شهید سید احمد پلارک در یکی از پایگاه های زمان جنگ ، به عنوان یک سرباز معمولی کار می کرد.او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همیشه بوی بدی بدن او را فرا می گرفت . تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی که او در حال نظافت بوده ، موشکی به آنجا برخورد می کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می شود . بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید . وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو می شوند که غرق در بوی گلاب بود.

هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران ، در قطعه 26 به خاک می سپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می باشد بطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید ، از اون طرف سنگ خیس می شود و گلاب ازش بیرون می آید .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۸
يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۴۰ ق.ظ

چشم گفتن بی چون وچرابه امام علیه السلام

شخصی خدمت امام صادق(ع) رفت و امام از او پرسید تو چقدر ما را قبول داری؟ گفت: یابن رسول الله اگر شما به من یک سیب دهی و آن را دو نیم کنی و بگویی نیمی از این سیب حلال است و نیم دیگر حرام است، قبول می‌کنم.

امام صادق(ع) فرمودند«تو شیعه واقعی هستی» به این می‌گویند خودسازی، یعنی به این درجه از ایمان و معرفت نسبت به امام رسیدن، درجه رسیدن به اعتقاد مهدویت یعنی اینکه هرچه امام بگوید، لبیک بگوییم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۴۰
يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۴ ق.ظ

داستان سیب و روزی

شخصی گفت من می‌روم با یک سیب آبروی امام صادق(علیه السلام) را می‌ریزم . گفتند چه جوری؟ گفت می‌روم می‌گویم: ‌ای امام صادق این رزق من هست یا نه؟ اگر امام گفت رزق تو نیست سیب را می‌خورم تا بگویم تو دروغ گفتی . اگر گفت که رزق تو هست نمی‌خورم و آنرا لگد می‌کنم . 

پیش امام رفت و گفت: امام این سیب رزق من هست یا نه؟ امام فرمود: اگر از گلویت پائین برود معلوم می‌شود که رزق تو است . این دیگر نمی‌دانست چه کند و گیج شد. گاهی آدم دارد ولی رزق او نیست. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۳۴