پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۷ ب.ظ
کمک وانفاق به غیر مسلمان
معلی بن خیس می گوید:در یکی از شب های بارانی ، امام صادق علیه السلام از تاریکی شب استفاده کردند و تنها از منزل بیرون آمده ، به طرف ((ظله بنی ساعده ))حرکت کردند. من هم با کمی فاصله آهسته به دنبال امام روان شدم .ناگاه ! متوجه شدم چیزی از دوش امام به زمین افتاد. در آن لحظه ، آهسته صدای امام را شنیدم که فرمود: ((خدایا! آنچه را که بر زمین افتاد به من بازگردان .))جلو رفتم و سلام کردم . امام از صدایم ، مرا شناخت و فرمود:- معلی تو هستی ؟- بلی معلی هستم . فدایت شوم !من پس از آنکه پاسخ امام علیه السلام را دادم ، دقت کردم تا ببینم چه چیز بود که به زمین افتاد. دیدم مقداری نان بر روی زمین ریخته است . امام علیه السلام فرمود:- معلی نانها را از روی زمین جمع کن و به من بده !من آنها را جمع کردم و به امام دادم .