يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۵۳ ب.ظ
گویی قلب انسان را در مشتش گرفته است
«محرمعلی آهنگریان» آزاده ای که از سال 1358 به مدت 11 سال در اسارت رژیم عراق بود، گفت: همه آزادگان به نوعی مدیون ایشان هستند. حجت الاسلام ابوترابی اخلاقی عالی داشت. در زمان اسارت در اردوگاه شاهد بودم که نیروهای بعثی به رغم اعمال شکنجه های جسمی و روحی طاقت فرسا در مورد ایشان، برایش احترام خاصی قائل بودند.
«سیدحسن
موسوی» یکی دیگر از آزادگانی که به مدت 8 سال و نیم در عراق اسیر بوده
اظهار می دارد: به جرئت می توان گفت آقای ابوترابی با چند دقیقه صحبت کردن،
اسرایی را که از همه چیز و همه جا مأیوس و ناامید شده بودند دگرگون می
کرد.
«اسماعیل بامیان» آزاده ای که به مدت 10 سال در عراق اسیر بوده نیز می گوید: در یکی از روزهای دوره اسارت در سال 1361 یکی از مسئولان صلیب سرخ که به اردوگاه «رمادیه» آمده بود، می گفت: من در بازدیدهای مختلف از اردوگاه های اسرا در دیگر کشورهای جهان شاهد روانی شدن و یا خودکشی تعدادی از اسیران جنگی بوده ام، ولی در اردوگاه های اسیران ایرانی متوجه شدم که اغلب آنان از روحیه بسیار قوی و بالایی برخوردارند و به جای مطرح کردن مشکلات خود از مسائل و مشکلات مردم فلسطین و افغانستان می گویند. آقای ابوترابی در پاسخ وی گفت: روحیه اسرای ایرانی ناشی از انس و آشنایی با افکار و آرمان های والای امام خمینی و مکتب اسلام و امامان شیعه است.
«آزاده عبدالله سرابی» نیز می گوید: یکی از نمایندگان صلیب سرخ به نام «میشل» که هر 45 روز تا دو ماه یک بار برای بازدید و گرفتن آمار اسرا به اردوگاه می آمد، بسیار مودبانه در کنار آقای ابوترابی می نشست و غرق در سخنان ایشان می شد. مأموریت این شخص دو سال طول کشید و پس از آن دیگر خبری از او نشد. روزی در اردوگاه از یکی اساتید زبان فرانسه که مترجم «میشل» بود درباره وی سوال کردم و آن استاد گفت: دیگر به میشل اجازه آمدن به اردوگاه را نمی دهند؛ زیرا او مسلمان و شیعه شده است و نامه ای از میشل به من نشان داد که با «بسم الله» شروع شده بود. میشل در نامه خود نوشته بود: من تحت تأثیر راهنمایی های آقای ابوترابی به ایران رفته و پس از خواندن کتاب های شهید مطهری، نزد علامه طباطبایی رفتم و اکنون افتخار می کنم که یک شیعه هستم.
این آزاده می افزاید: او در یکی از دیدارهایش از اردوگاه موصل 4 گفته بود، من نمی دانم آقای ابوترابی چه ویژگی دارد که وقتی دست آدم را در دست خود می گیرد، گویی قلب انسان را در مشتش گرفته است.
منبع:صبح صادق
«اسماعیل بامیان» آزاده ای که به مدت 10 سال در عراق اسیر بوده نیز می گوید: در یکی از روزهای دوره اسارت در سال 1361 یکی از مسئولان صلیب سرخ که به اردوگاه «رمادیه» آمده بود، می گفت: من در بازدیدهای مختلف از اردوگاه های اسرا در دیگر کشورهای جهان شاهد روانی شدن و یا خودکشی تعدادی از اسیران جنگی بوده ام، ولی در اردوگاه های اسیران ایرانی متوجه شدم که اغلب آنان از روحیه بسیار قوی و بالایی برخوردارند و به جای مطرح کردن مشکلات خود از مسائل و مشکلات مردم فلسطین و افغانستان می گویند. آقای ابوترابی در پاسخ وی گفت: روحیه اسرای ایرانی ناشی از انس و آشنایی با افکار و آرمان های والای امام خمینی و مکتب اسلام و امامان شیعه است.
«آزاده عبدالله سرابی» نیز می گوید: یکی از نمایندگان صلیب سرخ به نام «میشل» که هر 45 روز تا دو ماه یک بار برای بازدید و گرفتن آمار اسرا به اردوگاه می آمد، بسیار مودبانه در کنار آقای ابوترابی می نشست و غرق در سخنان ایشان می شد. مأموریت این شخص دو سال طول کشید و پس از آن دیگر خبری از او نشد. روزی در اردوگاه از یکی اساتید زبان فرانسه که مترجم «میشل» بود درباره وی سوال کردم و آن استاد گفت: دیگر به میشل اجازه آمدن به اردوگاه را نمی دهند؛ زیرا او مسلمان و شیعه شده است و نامه ای از میشل به من نشان داد که با «بسم الله» شروع شده بود. میشل در نامه خود نوشته بود: من تحت تأثیر راهنمایی های آقای ابوترابی به ایران رفته و پس از خواندن کتاب های شهید مطهری، نزد علامه طباطبایی رفتم و اکنون افتخار می کنم که یک شیعه هستم.
این آزاده می افزاید: او در یکی از دیدارهایش از اردوگاه موصل 4 گفته بود، من نمی دانم آقای ابوترابی چه ویژگی دارد که وقتی دست آدم را در دست خود می گیرد، گویی قلب انسان را در مشتش گرفته است.
منبع:صبح صادق
۹۲/۰۱/۰۴