يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۴ ق.ظ
داستان سیب و روزی
شخصی گفت من میروم با یک سیب آبروی امام صادق(علیه السلام) را میریزم . گفتند چه جوری؟ گفت میروم میگویم: ای امام صادق این رزق من هست یا نه؟ اگر امام گفت رزق تو نیست سیب را میخورم تا بگویم تو دروغ گفتی . اگر گفت که رزق تو هست نمیخورم و آنرا لگد میکنم .
پیش امام رفت و گفت: امام این سیب رزق من هست یا نه؟ امام فرمود: اگر از گلویت پائین برود معلوم میشود که رزق تو است . این دیگر نمیدانست چه کند و گیج شد. گاهی آدم دارد ولی رزق او نیست.