داستان زندگی بزرگان

داستانهایی زیبا، جذاب و حکمت آمیز از زندگی وخاطرات اولیاء خدا

داستان زندگی بزرگان

داستانهایی زیبا، جذاب و حکمت آمیز از زندگی وخاطرات اولیاء خدا

داستان زندگی بزرگان
بهترین کلاس اخلاق از منظر آیت الله بهجت
آیت الله بهجت می‌فرمایند؛ هیچ کلاس اخلاقی مانند شنیدن و خواندن داستان زندگی اولیا خدا کلاس تزکیه کننده نیست وقتی انسان به مرحله‌ای از تزکیه رسید آن گاه مرحله آموزش آغاز می‌شود تا انسان از لحاظ عقلانی رشد پیدا کند و به استدلال‌های قوی دست یابد و با این جزئیات اندکی از دین باخبر شود تا بتواند در سطحی هر چند اولیه از دین دفاع کند.

طبقه بندی موضوعی
پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۱ ب.ظ

مناجات امام سجاد علیه السلام در کعبه

طاووس یمانی می گوید:علی بن الحسین علیه السلام را دیدم که از وقت عشا تا سحر به دور کعبه طواف می کرد و به عبادت پروردگار مشغول بود.وقتی که خلوت شد و حجاج به منازلشان رفتند، به آسمان نگاهی کرد و گفت :خدایا! ستارگان در افق ناپدید شدند و چشم های مردم به خواب رفته و درهای رحمت تو بر روی همه نیازمندان درگاهت باز است .به پیشگاه با عظمت تو رو آوردم تا بر من رحم نمایی و مرا مورد عفو و گذشت خود قرار دهی و روز قیامت در صحرای محشر چهره جدم محمد صلی الله علیه وآله را به من بنمایانی .سپس در حال ناله و گریه چنین دعا می کردند:((و بعزتک و جلالک ، ما اردت بمعصیتی مخالفتک و ما عصیتک و انا بک شاک ، و لا بنکالک جاهل و لا لعقوبتک متعرض و لکن سولت بی نفسی و اعاننی علی ذلک سترک المرخی به علی )) خدایا! به عزت و جلالت سوگند با نافرمانی خود قصد مخالفت تو را نداشتم و تمردم از این جهت نیست که در حقانیت تو شک و تردید دارم و یا از عذابت بی خبرم و یا به شکنجه تو اعتراض دارم بلکه از این روست که مرا هوای نفس فریفته و پرده پوشی تو بر این امر کمک کرد، بارالهی ! اکنون چه کسی مرا از عذاب تو می رهاند و چنگ به دامان که بزنم اگر دست مرا قطع بکنی ... وای بر من ! هرچه عمرم طولانی شود، گناهانم بیشتر می گردد و توبه نمی کنم . آیا وقت آن نرسیده است که حیا کنم ؟ سپس گریست و گفت :ای منتهای آمال و آرزوها! آیا با این همه امید و محبتی که به تو دارم مرا در آتش می سوزانی ؟ چقدر کارهای زشت و شرم آوری نموده ام ! میان مردم جنایتکارتر از من کسی نیست ! باز اشک ریخت و گفت :خدایا! تو از هر عیب و نقص منزهی ، مردم چنان تو را معصیت می کنند مثل اینکه تو آنان را نمی بینی ، و چنان حلم می ورزی که گویا تو را نافرمانی نکرده اند و طوری به خلق محبت می کنی ، مثل اینکه به آنان نیازمندی ، با اینکه خدایا تو از همه آنها بی نیازی .آنگاه بر روی زمین افتاد و غش کرد. من نزدیک رفتم سر او را بر زانو نهادم ، چنان گریه کردم که قطرات اشکم بر صورت آن حضرت چکید. برخواست و نشست و فرمود:کیست مرا از مناجات با پروردگارم باز داشت ؟عرض کردم :فرزند رسول خدا! من طاووس یمانی ام . این ناله و فغان چیست ؟ ما جنایتکاران سیاه رو هستیم که باید آه و ناله داشته باشیم نه شما! که پدرت حسین علیه السلام و مادرت فاطمه علیهاالسلام و جدت رسول اکرم صلی الله علیه وآله است .روی به من کرد و فرمود:چه دور رفتی ای طاووس ! از پدر و مادر و جدم سخن مگو. خداوند بهشت را آفریده برای بنده مطیع و نیکوکار، گرچه غلام سیاه حبشی باشد و جهنم را آفریده برای بنده معصیت کار، گرچه سید قریشی باشد.(44) مگر نشنیده ای خداوند می فرماید:((فاذا نفخ فی الصور فلاانساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون .))به خدا سوگند! فردا جز عمل صالح چیزی برایت سودی نمی بخشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۰۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی