داستان زندگی بزرگان

داستانهایی زیبا، جذاب و حکمت آمیز از زندگی وخاطرات اولیاء خدا

داستان زندگی بزرگان

داستانهایی زیبا، جذاب و حکمت آمیز از زندگی وخاطرات اولیاء خدا

داستان زندگی بزرگان
بهترین کلاس اخلاق از منظر آیت الله بهجت
آیت الله بهجت می‌فرمایند؛ هیچ کلاس اخلاقی مانند شنیدن و خواندن داستان زندگی اولیا خدا کلاس تزکیه کننده نیست وقتی انسان به مرحله‌ای از تزکیه رسید آن گاه مرحله آموزش آغاز می‌شود تا انسان از لحاظ عقلانی رشد پیدا کند و به استدلال‌های قوی دست یابد و با این جزئیات اندکی از دین باخبر شود تا بتواند در سطحی هر چند اولیه از دین دفاع کند.

طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۳۱ ق.ظ

شرمندگی امام علی علیه السلام از یتیم

روزی حضرت علی علیه السلام مشاهده نمود زنی مشک آبی به دوش ‍ گرفته و می رود. مشک آب را از او گرفت و به مقصد رساند؛ ضمنا از وضع او پرسش نمود.زن گفت :علی بن ابی طالب همسرم را به ماءموریت فرستاد و او کشته شد و حال چند کودک یتیم برایم مانده و قدرت اداره زندگی آنان را ندارم . احتیاج وادارم کرده که برای مردم خدمتکاری کنم .علی علیه السلام برگشت و آن شب را با ناراحتی گذراند. صبح زنبیل طعامی با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه ، کسانی از علی علیه السلام درخواست می کردند زنبیل را بدهید ما حمل کنیم .حضرت می فرمود:- روز قیامت اعمال مرا چه کسی به دوش می گیرد؟به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید:- کیست ؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۱
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۹ ق.ظ

مومن تنوری

ماءمون رقی نقل می کند:روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودم ، سهل بن حسن خراسانی وارد شد، سلام کرده ، نشست . آن گاه عرض کرد:- یابن رسول الله ، امامت حق شماست زیرا شما خانواده راءفت و رحمتید، از چه رو برای گرفتن حق قیام نمی کنید، در حالی که یکصدهزار تن از پیروانتان با شمشیرهای بران حاضرند در کنار شما با دشمنان بجنگند!امام فرمود:- ای خراسانی ! بنشین تا حقیقت بر تو آشکار شود.به کنیزی دستور دادند، تنور را آتش کند. بلافاصله آتش تنور افروخته شد، به طوری که شعله های آن ، قسمت بالای تنور را سفید کرد.به سهل فرمود:- ای خراسانی ! برخیز و در میان این تنور بنشین !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۹
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ

پاداش عفو وگذشت

رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که نشسته بودند، ناگهان لبخندی بر لبانشان نقش بست ، به طوری که دندان هایشان نمایان شد! از ایشان علت خنده را پرسیدند، فرمود:- دو نفر از امت من می آیند و در پیشگاه پروردگار قرار می گیرند؛ یکی از آنان می گوید:خدایا! حق مرا از ایشان بگیر! خداوند متعال می فرماید: حق برادرت را بده ! عرض می کند:خدایا! از اعمال نیک من چیزی نمانده متاعی دنیوی هم که ندارم . آنگاه صاحب حق می گوید:پروردگارا! حالا که چنین است از گناهان من بر او بار کن !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۸
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ

پول با برکت

شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید دید لباس کهنه به تن دارد. دوازده درهم به حضرت تقدیم نمود و عرض کرد:یا رسول الله ! با این پول لباسی برای خود بخرید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: پول را بگیر و پیراهنی برایم بخر! علی علیه السلام می فرماید:- من پول را گرفته به بازار رفتم پیراهنی به دوازده درهم خریدم و محضر پیامبر برگشتم ، رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهن را که دید فرمود:این پیراهن را چندان دوست ندارم پیراهن ارزانتر از این می خواهم ، آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟علی می فرماید:من پیراهن را برداشته به نزد فروشنده رفتم و خواسته رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ایشان رساندم ، فروشنده پذیرفت .پول را گرفتم و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم ، سپس همراه با رسول خدا به طرف بازار راه افتادیم تا پیراهنی بخریم .در بین راه ، چشم حضرت به کنیزکی افتاد که گریه می کرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۷
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۵ ق.ظ

نتیجه بداخلاقی

به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که سعد بن معاذ فوت کرده . پیغمبر صلی الله علیه و آله با اصحابشان از جای برخاسته ، حرکت کردند. با دستور حضرت - در حالی که خود نظارت می فرمودند - سعد را غسل دادند.پس از انجام مراسم غسل و کفن ، او را در تابوت گذاشته و برای دفن حرکت دادند.در تشییع جنازه او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پابرهنه و بدون عبا حرکت می کرد. گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را می گرفت ، تا نزدیکی قبر سعد رسیدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسایل دیگر را بیاورند! سپس با دست مبارک خود، لحد را ساختند و خاک بر او ریختند و در آن خللی دیدند آنرا بر طرف کردند و پس از آن فرمودند:- من می دانم این قبر به زودی کهنه و فرسوده خواهد شد، لکن خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام می دهد محکم باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۵
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ

پاداش خدا برای بیمار

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، به طرف آسمان نگاه می کرد، تبسمی نمود. شخصی به حضرت گفت :یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردی و لبخندی بر لبانت نقش بست ، علت آن چه بود؟رسول خدا فرمود:- آری ! به آسمان نگاه می کردم ، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش ‍ عبادت شبانه روزی بنده با ایمانی را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول می شد، بنویسند؛ ولی او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیماری افتاده بود.فرشتگان به سوی آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند:ما طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم . ولی او را در محل نمازش نیافتیم ، زیرا در بستر بیماری آرمیده بود.خداوند به آن فرشتگان فرمود:تا او در بستر بیماری است ، پاداشی را که هر روز برای او هنگامی که در محل نماز و عبادتش بود، می نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش ‍ اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است ، برایش در نظر بگیرم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۳